بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيِم
حَمد بي حَدّ و مدح بي عد لايق حضرت عزّت مالك الملكي باشد كه ، همچنانكه در بدو فطرتِ اولي ، وَ هو الْذَي يَبدَؤ الْخَلق ،كه حقايق انواع را از مطالع ابداع بر مي آورد ،هيولاي انسان را ،كه سمتِ عالم خَلقي داشت ،چهل طور در مدارج استكمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانيد ، كه خَمّرتُ طينَةَ آدمَ بِيَدَيَّ اَربَعينَ صباحاً ، تا چون به نهايت تربيت رسيد و اثر حصول شايستگي قبول در وي پديد آمد ، خلعت صورت انساني را ، كه طرازِ عالمِ امري داشت ، كه و يُنَزَّل الرّوحُ مِنْ أَمْرِه ، به يك دفعه ، كه و ماأَ مْرُناإِلّا واحدةً ، بر طريق كُنْ فَيَكون ،كَلَمْحِ البَصَرأو هُو اقرب ،در وي پوشانيد ، تا وجود اول او رقم تمامي يافت ، و نوبت تكوين به كون ثاني رسيد و مستعدّ تحمّل امانت ربّاني گشت ، كه ثمَّ أنْشَأ نْاه خَلْقاً آخَر ؛ به ازاي بدو فطرت در عود نشأت ، ثُمَّ نِعِيدُهُ ، معنويّت انسان را ، كه مبدا وجود صورت نوعيّتِ اوست و آنجا ، يعني در بدو وجود ، به يك لمحه يافته بود ، در تعليم گاه عَلّم الانسانَ ما لَمْ يعلم و در إِعْمَلوا صالحاً ، به تجريد ذات و تهذيب صفات و ترقّي در مدارج كمال و تحلّي به صوالح اعمال سال به سال بل حالاً فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل مي گذراند تا آنگاه كه با معاد إِرْجِعِي اِلي ربِّك رساند و صورت مستعار او را كه لباس اول هيولاي اولاي انساني بود ودر كون اول به چندان تخمير و ترشيح مخصوص شده ، دفعةً واحدةً استرداد كند ، كه فأذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَسْتأخِرونَ ساعةً و لا يَسْتقدِمونَ ، تا چون نداي لِمَنِ المُلكُ اليَوْمَ با جواب للهِ الواحدِ القَهَّارِ ، از حضرت مالك الملك در فضاي عالمهاي ملك و ملكوت افتاد ، و موعد كُلُّ شيٍ هالك اِلاّ وَجْهَهُ در آيد ، و عده كَمَا بَدَأكُم تَعُودونَ به انجاز رسيده باشد ، و حكمت كنت كُنزاً مخفيّا به اتمام پيوسته ، ذلك تقدير العزيز العليم است و شكر مر آفريدگاري را عز اسمه كه خطه اسلام و واسطه عقد عالم را بجمال عدل و رافت و كمال هيبت آراسته گردانيده است .